آیتالله جوادی آملی، ۱۹ دیماه در ادامه سلسله مباحث اخلاق در مسجد اعظم قم به ادامه شرح حکمتهای نهجالبلاغه پرداخت.
متن سخنان این مفسر قرآن و نهجالبلاغه به شرح زیر است:
امیرالمومنین(ع) در حکمت ۱۵۱ تا ۱۵۴ فرمود:
لِکُلِّ امْرِیءٍ عَاقِبَةٌ، حُلْوَةٌ أَوْ مُرَّةٌ؛
لِکُلِّ مُقْبِلٍ إِدْبَارٌ، وَ مَا أَدْبَرَ کَأَنْ لَمْ یَکُنْ.
لَا یَعْدَمُ الصَّبُورُ الظَّفَرَ، وَ إِنْ طَالَ بِهِ الزَّمَانُ
الرَّاضِی بِفِعْلِ قَوْمٍ کَالدَّاخِلِ فِیهِ مَعَهُمْ، وَ عَلَی کُلِّ دَاخِلٍ فِی بَاطِلٍ إِثْمَانِ، إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ الرِّضَی بِه.
چند مطلب در فرمایش حضرت در این بخش و بخشهای دیگر وجود دارد که به یک مطلب برگشت دارد؛ بعد از اینکه مسئله دنیا را بیان فرمود، فرمود این دنیا پایانی دارد به نام آخرت؛ در قرآن کریم کلمه یوم و یومئذ مکرر آمده است و غالب آن در مورد قیامت است؛ از غیر قیامت خیلی کم به نام یوم یاد شده است؛ روز قیامت اولین و آخرین انسانها جمع میشوند؛ اگر صد جا در قرآن کلمه یوم و یومئذ آمده باشد حدود ۸۰ تای آن مرتبط با بحث قیامت است.
میفرماید شما از مبدا ذات اله آفریده شدید و به آخرت بر میگردید زیرا از آنجا آمدهاید؛ پس مبدا و معاد یکی است؛ فرمود معادی است که مرجع همه انسانها است چون همه از آنجا آمدهاند؛ اینجا این سؤال وجود دارد که ما از مبدا آمدیم و دوباره چرا به مبدا برمیگردیم و ما از معاد نیامدیم پس چرا به معاد برمیگردیم؟
فرمود سرّ این مسئله آن است که «انا لله و انا الیه راجعون» پس الله هم مبدا انسان است و هم معاد او و چون الله هوالاول است مبدا ما و چون هوالاخر است پس مقصد ما هم هست. ما از طرف خدا آمدهایم و به خدا برمیگردیم؛ پس کثرتی هم وجود ندارد و خدای اول، همان خدای آخر است و برعکس و همان خدای ظاهر خدای باطن است لذا پایان هر انسان همان مبدا او است و این پایان یا شیرین است یا تلخ. وَأَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّکَ ۖ عَطَاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ.
لِکُلِّ امْرِیءٍ عَاقِبَةٌ، حُلْوَةٌ أَوْ مُرَّةٌ؛ عاقبت یا شیرین است یا تلخ؛ به تعبیر حکیم فردوسی: اگر بار خارست خود کشتهای/ و گر پرنیانست خود رشتهای.
ظالمین هیزم جنهماند
اگر در همه آیات و روایات فحص کنید آیا ممکن است به این نتیجه برسیم که در قیامت هیزم را از جنگل میآورند یا ظالمین در همین عالم خودشان جنگل و حطب و هیزم جهنم هستند؟ وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا؛ جهنم از خود انسان است نه اینکه نفت و گازوئیلی بیاورند. فرمایش حضرت امیر(ع) این است که انسان، فرزند آخرت است و چرا نباید به پدر و مادرش مراجعه کند پس آخرت همان اول است که انسان از آن آمده است.
در خطبه ۱۵۴(فِیهِمْ کَرَائِمُ الْقُرْآنِ وَ هُمْ کُنُوزُ الرَّحْمَنِ، إِنْ نَطَقُوا صَدَقُوا وَ إِنْ صَمَتُوا لَمْ یُسْبَقُوا. فَلْیَصْدُقْ رَائِدٌ أَهْلَهُ وَ لْیُحْضِرْ عَقْلَهُ وَ لْیَکُنْ مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَةِ، فَإِنَّهُ مِنْهَا قَدِمَ وَ إِلَیْهَا یَنْقَلِبُ.) وقتی در مورد عظمت اهل بیت(ع) سخنانی بیان کرد، فرمود: ما به شما راست میگوییم؛ ما رائد هستیم یعنی به آخرت رفته و برگشتهایم و این راه را بلدیم و به شما نشان میدهیم؛ قبلا وقتی کاروانی قرار بود به مسافرتی برود برخی افراد جلوتر مسیر را کنترل کرده و روزمنزل و شبمنزل را تعیین میکردند؛ این افراد، راهشناس بودند؛ فرمود ما هم رائد هستیم و رفتیم و آمدیم و از غیب و جهنم خبر میدهیم و ما از کسی نشنیدهایم و خودمان دیدهایم.
مرحوم علامه طباطبایی در مورد این فراز دعایی که در ماه رجب خوانده میشود؛ لا فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَها إِلَّا أَنَّهُمْ عِبادُکَ وَ خَلْقُکَ؛ میفرمود ما جرئت خواندن آن را هم نداریم چه رسد بفهمیم. فرمود خدایا فرقی بین تو و اولیاء تو نیست جز اینکه اینها مخلوق تو هستند. ما ترس وجودمان را فرامیگیرد از خواندن این فرازها؛ اینها رائد هستند و وقتی گفتند ما از قیامت خبر میدهیم خودشان با چشم دل آن را دیدهاند. بنابراین فهم این ادعیه کار آسانی نیست.
اینکه ما رائد هستیم در خیلی از فرمایشهای حضرت امیر(ع) وجود دارد؛ امروز هم رسم است که وقتی بعثه قرار است در جایی ایجاد شود آن را بازبینی میکنند و رائد هم یعنی همین.
انسان فرزند آخرت است
در خطبه ۱۵۴ فرمود اهل بیت(ع)، رائد اهله هستند و شما بچه آخرت هستید و شناسنامه آخرت را بگیرید و بدانید مبدا و مقصد شما کجاست. وقتی ما فرزند آخرت باشیم باید از آخرت ارث ببریم؛ قبلا عرض شد دو جور ارث داریم؛ یکی ارثی که وقتی پدر و مادر وفات میکنند فرزندان از مال آنان به سهم خودشان بهره میبرند و اگر والد و والدهای سرمایه خیلی زیادی داشت بچه او هم سرمایهدار میشود ولی یک نوع ارث، ارثی است که سلیمان به داود میدهد؛ یکی علم الدراسه است که حوزه و دانشگاه متولی آن است و دیگری علم الوارثه است که حوزه و دانشگاه و درس و بحث در آن نقشی ندارد بلکه علم لدنی خدادادی است که به برخی افاضه میشود و این افاضه هم بیجهت نیست بلکه این فرزند واقعا فرزند معنوی اهل بیت(ع) است و از سوی آنان مشمول این افاضه است.
فرمود چرا انسان درباره آخرت شک دارد در حالی که از آخرت آمده است؛ در جای دیگری هم فرمود: لَا یَعْدَمُ الصَّبُورُ الظَّفَرَ، وَ إِنْ طَالَ بِهِ الزَّمَانُ؛ صبر گرچه تلخ است ولی وقتی انسان بداند بچه آخرت است آن را تحمل میکند و این صبر نتیجه شیرین میدهد. بعد هم فرمود: الرَّاضِی بِفِعْلِ قَوْمٍ کَالدَّاخِلِ فِیهِ مَعَهُمْ، وَ عَلَی کُلِّ دَاخِلٍ فِی بَاطِلٍ إِثْمَانِ، إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ الرِّضَی بِه.
برخی بیراهه میروند و راه مردم را میگیرند و اگر کسی راضی به فعل قومی باشد جزء آنان است و دو گناه به نام او نوشته میشود یکی گناه قلبی که راضی به افعال چنین اقوامی است و هم گناه بدنی زیرا عمل کردهاند. قبلا عرض شد ما ابدی هستیم و هستیم که هستیم و دست و پا و اعضاء و جوارح ما هم در قیامت شهادت به کارهای ما خواهند داد.
بعد هم فرمود: واعتصموا؛ شما پناهگاههایی دارید که باید به آن اعتصام بورزید و این پناهگاهها قرآن و اهل بیت(ع) هستند تا شما را از لغزش باز دارند. شما فرزند دنیا نیستید بلکه فرزند آخرت هستید و در نهایت هم به هو الاول و هو الاخر باز خواهید گشت و ما هم رائد این راه هستیم و به شما دروغ نمیگوییم.
بنابر آیه مباهله هم خداوند فرمود: انفسنا و انفسکم. نفس من و علی یکی است؛ گاهی کسی دیگری را لعنت میکند مانند لعنت در زیارت عاشورا و اجابت میشود یعنی اگر کسی مستجاب الدعوه باشد یک چیز است ولی گاهی کسی به اذن خدا باهل است یعنی خدا به ما اذن داد تا ما عذاب خدا را بر دیگری نازل کنیم لذا مفهوم آیه مباهله با سایر لعنتها فرق دارد؛ خداوند گاهی به ریگ و طوفان و باران و گاهی به انسان کامل دستور میدهد تا عذاب را بر ظالمین فرود آورند.
علی(ع) چون خودش از آخرت آمده است لذا فرمود شما فرزند آخرت هستید و مبادا معاد را فراموش کنید. بنابراین هر لحظه که انسان بیراهه میرود اصل خود را فراموش کرده است و معلوم میشود ابدیت ما اصل ماست و اصل ما شناسنامه ما است و این شناسنامه هم مهر و محبت و اطاعت از اهل بیت(ع) است.
نظر شما